میرزا محمدحسن، آن یتیم کوچکجثه شیرازی، وقتی در مکتبخانهای در محله درب شاهزاده شیراز در میان کودکان کمسال دیگر مشغول فراگیری الفبا و مقدمات بود، هیچکس نمیدانست که او روزگاری نهاد دین و روحانیت را بر تارک قدرت و صلابت خواهد رساند؛ قدرتی فراتر از ملوک و ابناءالملوک ۲ هزار ساله ایرانی و با همین الفبای ساده آموخته از استادی کمدانش در شیراز، با حکمی نیمسطری تاریخ مرجعیت و روحانیت را متحول خواهد کرد و ایران را از چنگال استعمار رهایی خواهد بخشید.
شاه قجر که به سومین سفر سیاحتی پرخرج فرنگ رفت، جرالد تالبوف مشاور نخستوزیر انگلستان آنقدر دمپر شاه و درباریهای محو شکوه فرنگ گشت و زبان ریخت تا بالاخره با رشوههای خرد و کلان به اطرافیان شاه، توانست امتیاز انحصاری کشت و فروش توتون و تنباکو را که جزو صنایع پردرآمد و سرشار بود، از آن خود کند. پس زین پس هیچ زارع ایرانی حق کشت تنباکو در زمینهای اجدادی خود را در شهر و روستای خویش نخواهد داشت و هیچ تاجر ایرانی حق خرید و فروش و حمل تنباکو تا حجرههای کوچک و بزرگ بازارهای وطن را نخواهد داشت. تجارت تنباکو، این کالای پر مصرف و سالها ریشه دوانده در فرهنگ ایرانی، باید که تعطیل شود. نه تعطیل؛ که به قبضه انگلستان درآید. در فرهنگ جامعه ایرانی دوران قاجار، صرف قلیان همچون چای، جزو مصارف روزانه مردم در خانهها و میهمانیها و جشنها و عزاها بود. از حوزههای علمیه تا اندرونی دربار. از کوخهای کوچک روستایی تا خانههای مجلل اشراف شهری و حتی بر فراز منبرهای وعظ مساجد و تکایا. طبعاً پس از انحصار کشت و فروش تنباکو به دست انگلستان، رفتهرفته فریاد اعتراض کشاورزان و تاجران و بازاریان از شهرهای مختلف برخاست. تبعات این قرارداد، اما به همینجا ختم نمیشد. به تدریج ۲۰۰ هزار اروپایی در شهرهای مختلف ایران اسکان دادهشدند که همین میتوانست تأثیر فوقالعادهای بر تغییر بافت فرهنگ سنتی ایران بگذارد. به علاوه راه برای انحصارگرایی خارجی بر کالاهای داخلی باز شدهبود و زمزمههایی درباره انحصار بر سایر کالاها بهگوش میرسید. یک بحران بزرگ اجتماعی با اعتراضات و بههمریختگی شهرها، سیل بیکاری و ورشکستگی و تسلط کفار بر جامعه سنتگرای اسلامی ایران. در چنین شرایطی میرزا محمدحسن شیرازی، مرجع واحد شیعیان، با هوشمندی و ذکاوت، نهاد مستحکم دین و روحانیت را ملجأ و پناهگاهی برای دادخواهی مردم و پایگاهی برای «حل مسئله» قرار داد. روحانیت با ورود به موقع، قاطع و هوشمندانه خود در بحران بزرگ اجتماعی عصر قاجار، جامعه متکثر و وسیع ایرانی را از معضلی بزرگ و مسئلهای چند بعدی گذر داده و مردم نیز با استقبال فراوان و احترامی فوقالعاده با اعتماد به جامعه روحانیت و نهاد مرجعیت و پیروی دقیق از آنها، این چالش ملی را پشتسر نهادند. تمام طبقات مردم، از حرمسرای پادشاه تا قهوهخانههای محلی و حتی یهود و نصاری در پی حکم تحریم تنباکو همگی قلیانها را شکسته و تنباکوها را سوزاندند.
امروز بعد از گذشت دو قرن از نهضت تنباکو و نقشآفرینی بدیل نهاد دین در حل مسائل و بحرانهای اجتماعی، مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گریبانگیر جامعه ایرانی است که هزینههای بسیاری برای مردم داشتهاست. به خصوص مسئله حجاب که مشخصاً امری دینی و مذهبی است و مهیای حضور و نقشآفرینی مجدد پناهگاه دین و نهاد روحانیت و حوزههای علمیه. این روزها شبهات متعددی راجع به اصل مسئله حجاب، کیفیات، حدود، ارتباطش با حاکمیت، وظایف اجتماعی مؤمنین و نحوه تقابل با کمحجابی در سطح جامعه و میان مردم رایج است، اما آیا اینبار هم روحانیت شیعه توان ورود به موقع به این چالش و باز کردن آغوش دین و حل مسئله این روزهای جامعه را خواهد داشت؟ پس از ورود اسلام به ایران تا سالهای اخیر، دین و بزرگان دینی همواره تکیهگاه و مفر مردم در روزهای سخت و تلاطمهای اجتماعی بودهاند. توقع از روحانیت به عنوان اقامهکنندگان نهاد دین در جوامع این است که این بار هم با ورودی حسابشده و عاقلانه به این چالش ملی، هم به بازیابی پایگاه اجتماعی خود در کشور کمک کنند و هم باری دیگر به رسم سنت و عادت دیرینه این نهاد، جامعه را از تشتت و چندگانگی رهایی دهند و به کرانه آرامش برسانند.